سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ای که مرا خوانده ای ، راه نشانم بده
سلام این وبلاگ کاری ست از بروبچه های واحد فرهنگی مجتمع یاوران حضرت مهدی سلام الله علیه. مجتمع یاوران محل تجمع کسانی ست که دلشان هوای کوی یار می کند...

 

به نام آفریدگار مهر 

آقا اجازه!



از این معطلی ها خسته شده بود. از چه کنم ها...!

هوس سفر کرد. اما دلش می خواست مقصدش خوش بختی باشد، آرامش باشد...

اما کدام مسیر؟ از کسی باید می پرسید! اما از که؟!

تنها یک نفر را می شناخت و به او اعتماد داشت و می دانست بیشتر از همه می داند و بیشتر از همه دوستش دارد.

سراغ کلام زیبا و پرنورش رفت. قرآن را باز کرد:

... و لکم فی رسول الله أسوه حسنه...

آقا تو میر عشقی عاشقان بسیار داری        پیغمبری با جان عاشق کار داری

حالا راهنما برایش مشخص شده بود. نیاز به سیره اش داشت؛ به شیوه زندگی اش.

شروع به مطالعه کتاب کرد. چقدر شیرین بیان کرده بود کتاب سنن النبی:

هرچه بیشتر می خواند بیشتر از اوصاف پیامبر رحمت عشق می کرد.

حیفش آمد برای شما نگذاردشان و تک خوری کند!

گوارای وجودتان:

هم به توانگران و هم به فقرا دست مى‏داد و دست خود را نمى‏کشید تا طرف، دست خود را بکشد.

به هرکس مى‏رسید ـ چه بزرگ و چه کوچک ـ سلام مى‏کرد.

کم‌خرج، کریم‌الطبع و خوش‌معاشرت بود.

همواره متواضع بود، بدون اینکه از خود ذلّتى نشان دهد.

     هرگز دستِ طمع به سوى چیزى دراز نکرد.

     سخاوتمند بود، بدون اینکه اسراف ورزد.

     بسیار مهربان بود.

    هنگام بیرون رفتن از خانه، خود را در آینه مى‏دید، موى خود را شانه مى‏زد و چه بسا این کار را در برابر آب انجام مى‏داد.

     هیچ‌گاه در مقابل دیگران پاى خود را دراز نمى‏کرد.

     همواره بین دو کار، آن را که دشوارتر بود انتخاب مى‏کرد.

     هیچ وقت به خاطر ظلمى که به او مى‏شد در صدد انتقام بر نمى‏ آمد، مگر آنکه محارم خدا هتک شود که به خاطر هتک حرمت، خشمگین می‌شد.

     هیچ وقت در حال تکیه کردن غذا میل نکرد.

     هیچ وقت شخصى از او چیزى درخواست نکرد که جواب «نه» بشنود و حاجت حاجت مندان را رد نکرد.

     مردم، آن حضرت را به بوى خوشى که از او به مشام مى ‏رسید، مى‏ شناختند.

     آب را با سه نفس مى‏ آشامید.

     وقتى دعا مى‏کرد، سه بار دعا مى‏فرمود و هنگامی که سخن مى‏گفت در کلام خود تکرار نداشت.

     نگاه خود را بین افرادى که در محضرش بودند تقسیم مى‏ کرد [به یک نفر خیره نمی­شد].

     هرگاه با مردم سخن مى‏ گفت، در حرف زدن تبسم مى‏ فرمود.

 


[ شنبه 92/10/28 ] [ 12:28 عصر ] [ مهدی یاوران ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

وبلاگی است مهدوی پیرامون امام خوبان...
لینک دوستان
امکانات وب

رفتـــ 25


بازدید امروز: 28
بازدید دیروز: 68
کل بازدیدها: 253472