سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به نام او و برای او

دوباره بهارشده بود... بنفشه ها سر برآورده بودند... مثل همیشه از پشت پنجره ی شیشه ای طلوع کردی. درست لحظه ای پس از به دنیا آمدن بهار... دعا کردی...

سرآغاز نورافشانی خدا را خواندی... یا مقلب القلوب...

و سپس ارباب را دعا کردی... اللهم کن لولیک... واللهم اعطه فی نفسه...

بالا آمدی خورشید... و گوشه ی پنجره جای گرفتی... کنار قاب طلایی امید... قاب طلایی آینده... آینده ای روشن...

گفتی برای درخشش باید تلاش کرد و تلاش بدون قدردانی خواهد مرد...!

گفتی معرقی که برای آینده ریخته می شود مقدس است و باید آن را تکریم نمود...

سکه ای را که در راه پیشرفت داده شده نباید ضایع کرد که اجر گذشتن از مال در راه وطن و آبادی مثل پاسداری از قطرات سرخ رنگ انسانها، والا و واجب است.

از عشق گفتی... از گل های روئیده در باغ مهر! از میوه های درخت تلاش!... از ثمرات قدردانی به آبیاری چشمه های زلال همکاری... آن هم در راه سرزمینی سبز...

گل ها و میوه ها و ثمراتی از کشور عشق و مهر و دوستی، ایران... آری...

از قاب شیشه ای پنجره طلوع کرد و گفت... روزهای آینده تا آمدن بهاری دیگر بهاری خواهد بود.

به شعار:

«تولیدملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی»


[ شنبه 91/1/12 ] [ 12:0 عصر ] [ مهدی یاوران ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

نویسندگان
لینک دوستان
امکانات وب


بازدید امروز: 45
بازدید دیروز: 32
کل بازدیدها: 253642