سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ای که مرا خوانده ای ، راه نشانم بده
سلام این وبلاگ کاری ست از بروبچه های واحد فرهنگی مجتمع یاوران حضرت مهدی سلام الله علیه. مجتمع یاوران محل تجمع کسانی ست که دلشان هوای کوی یار می کند...

به نام آفریدگار مهر

آقا اجازه!

دوستان بهتر از آب روان سلام! مجتمع فرهنگی آموزشی یاوران حضرت مهدی «عجل الله تعالی فرجه الشریف» فضایی است جهت استفاده کسانی که می خواهند اردوهای فرهنگی آموزشی در قم برگزار کنند.

فضایی که در و دیوارش مزین شده به کلام نور، به القاب جانشین خداوند متعال

راستی!اگر دلتان هوای کوی یار کرد و خواستید از فضای مجتمع یاوران استفاده کنید می توانید با این شماره تماس بگیرید:02537254945

آدرس: قم، بلوار انتظار، نرسیده به جمکران، مجتمع فرهنگی آموزشی یاوران حضرت مهدی «عجل الله تعالی فرجه الشریف»


[ یادداشت ثابت - دوشنبه 92/9/5 ] [ 10:12 صبح ] [ مهدی یاوران ] [ نظر ]

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام آقای خوبم

آقاجانم اجازه!

 

مرا چه می شود که روزهای بسیاری ست که دم از سربازی شما می زنم اما هیچ ندایی و هیچ بشارتی دریافت نکرده ام!

چطور برچسب سربازی بر دلم می گذارم اما نشانه های سرباز شما را ندارم!

نه دلم از غصه های دنیا پاک می شود و نه می توانم از رنج دنیا و آدمهایش فارغ باشم.

نه ویروس سمی تکبر از دلم زدوده می شود و نه حسادت را از دل می شویم!

بر مرکب ادعا سوار شده ام و در جاده فخرفروشی جولان می دهم!

ادعای سربازی!

ادعای خوب بودن!

ادعای جان بر کفی!

ادعای جهاد!

حال آنکه الفبای جهاد را هم نمی دانم!

ندای إنی سلم لمن سالمکم سر می دهم اما نمی دانم مگر می شود تسلیم بود اما از مال و جان و آبرو نگذشت!

از حرب لمن حاربکم می گویم اما نمی دانم دشمنی یعنی همرنگ غیر نبودن..

یعنی مبارزه کردن در ایمان و عقیده و زبان و عمل

نه پوششم شبیه یاران شماست نه لسانم!

نه راهی که در آن مالم را خرج می کنم!

نه مسیری که در آن لحظات می گذرانم!

دم از عشق می زنم اما در 24 هر شبانه روز زندگی ام، آن که کمتر از همه بخاطرش از خودم گذشته ام شمایید!

به گذشته که می نگرم منم و این همه سال شرمندگی..

این هم سال که روزهایش مهر سربازی نخورد

جوان ناکام منم که سربازتان نشدم

جوان ناکام منم که روزهای عمرم گذشت اما به شما نزدیک تر نشدم!

جوان ناکام منم که همچون شما هر روز صبح و شام بر ارباب بی کفن سلام الله علیه نگریستم و یاری دوستان و لعن دشمن تان نکردم...

 

و اما بعد..

در کوی نیک نامان ما را گذر ندادند

گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را


[ شنبه 99/4/21 ] [ 9:1 عصر ] [ مهدی یاوران ] [ نظر ]

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام آقای خوبم

آقاجانم اجازه!

 

تثبیت بیعت سقیفه

پس از آن، عُمَر و ابوعبیده به ترتیب منصب قضاوت و غنایم را برای خود انتخاب کردند!

سپس راهی مسجدالنبی شدند و ابوبکر بر منبر رسول خدا نشست و عُمَر سخنرانی کرد و مجدداً مردم را به بیعت با ابوبکر دعوت کرد.

سپس ابوبکر سخنرانی کرد و خطاب به مردم گفت:

«خداوند شما را مورد رحمت خویش قرار دهد. برخیزید و نماز خود را بخوانید».

نکته ظریف این است که ابوبکر نه تنها خود را امام جماعت معرفی نکرد، بلکه در هیچ منبعی به اقامه نماز جماعت در این ایام به امامت وی اشاره نشده است.

در حالی که اهل تسنن، یکی از علل انتخاب ابوبکر برای خلافت را ادعای امامت جماعت وی در روزهای پایانی عمر شریف پیامبر ذکر کرده‌اند.


عصر سه شنبه؛ نماز مسلمانان بر پیکر پیامبر و تدفین رسول خدا در دو شب بعد

علیرغم اهتمام پیامبر بر نمازخواندن بر جنازه مسلمین حتی در زمان جنگ، پیکر مطهر پیامبر روی زمین مانده و اصحاب عصر روز سه شنبه برای انجام امور مربوط به تدفین مراجعه کردند.

طبق نقل برخی مورخین بسیاری از مهاجرین و انصار، من جمله ابوبکر و عُمَر هم در تدفین رسول خدا حضور نداشتند، چون درگیر انتخاب خلیفه بودند.

نماز بر بدن پیامبر به صورت انفرادی توسط امیرالمومنین سلام الله علیه و سپس توسط برخی اصحاب که به صورت گروه گروه و پراکنده می آمدند اقامه شد که این نیز نشان دهنده شدت اشتغال اصحاب به انتخاب خلیفه بود!

برخی مورخین شب چهارشنبه را شب دفن و برخی منابع نیز قائل هستندکه شب پنج‌شنبه جسم مطهر پیامبر صلی الله علیه و آله دو شب رها شده و شب پنج‌شنبه دفن شد.

ادامه دارد...


[ یکشنبه 98/11/13 ] [ 8:40 عصر ] [ مهدی یاوران ] [ نظر ]

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام آقاجانم

یا بقیه الله آجرک الله

آقاجانم اجازه!

 

بیعت گرفتن از افراد در سقیفه

ابوبکر سخنرانی کرد و گفت من به خلافت عُمَر یا ابوعبیده راضی‌ام.

در سقیفه بین کسانی که مدعی خلافت بود نزاع درگرفت.

برخی از انصار گفتند یک نفر از میان ما و یک نفر از میان شما به عنوان امیر انتخاب شود.

عُمَر قبول نکرد و گفت دو شمشیر در یک غلاف جای نمی‌گیرد.

نزاع بالا گرفت و بشیر بن نعمان از اوس، که به سعدبن عباده از خزرج حسادت می‌کرد مردم را به بیعت با ابوبکر تشویق کرد.

در نهایت بشیر بن سعد با ابوبکر بیعت کرد. پس از او، اوسیان از ترس اینکه مبادا خلافت به خزرجیان برسد با ابوبکر بیعت کردند.

بیعت از سایرین در کوچه و برزن

براءبن عازب خبر انتخاب ابوبکر را به بنی هاشم که مشغول غسل پیامبر بودند رساند.

ابن ابی الحدید از زبان وی می‌نویسد:

طولی نکشید که عُمَر، ابوعبیده جراح و عده‌ای از اهل سقیفه را به همراه ابوبکر دیدم که به راه افتادند و هر که را می‌بینند دستش را گرفته و به اکراه یا رضایت، به عنوان بیعت به دست ابوبکر می‌دهند.

پس از آن وارد مسجدالنبی شدند.

ابوبکر بر منبر رسول خدا سخنرانی کرد.

سپس ابوذر به مسجد رفته و مردم را به اطاعت از امیرالمومنین فراخواند.

یکی از شیوه‌های عُمَر در گرفتن بیعت، تطمیع بود.

به طور مثال به قبیله «بنی اسلم» گفت که اگر با ابوبکر بیعت کنند آذوقه آنان را تأمین خواهد کرد.

آنان نیز پذیرفته و چوب به دست در کوچه‌های مدینه به راه افتادند و هر که را می‌دیدند، گرفته و به زور و کشان‌کشان برای بیعت نزد ابوبکر می‌آوردند.

        ادامه دارد...

 


[ پنج شنبه 98/11/10 ] [ 5:10 عصر ] [ مهدی یاوران ] [ نظر ]

بسم الله الرحمن الرحیم

آجرک الله یا بقیه الله

آقاجانم اجازه!

 

قبل و بعد از شهادت رحمه للعالمین صلی الله علیه و آله علیرغم تلاش های حضرت برای تثبیت ولایت و خلافت امیرالمومنین سلام الله علیه، دشمنان و منافقین حرکت هایی را انجام دادند که مانع شدند و امیرالمومنین سلام الله علیه را 25 سال خانه نشین کردند. منافقین با پوشش مسلمانی، فجایعی را پدید آوردند که موجب شهادت دردانه رسول الله، حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیهما شدند.

در اینجا برآن شدیم که خلاصه ای از اتفاقات را مرحله به مرحله خدمت تان تقدیم کنیم.

 

شهادت رسول خدا صلی الله علیه و آله، نماز بر ایشان توسط امیرالمومنین سلام الله علیه

رسول خدا صلی الله علیه و آله هنگام زوال (ظهر) در حالی که سر آن حضرت بر دامان امیرالمومنین سلام الله علیه بود چشم از جهان فروبستند.

پس از شهادت رسول خدا، امیرالمومنین به تنهایی مشغول غسل ایشان شد و هیچ‌کس با ایشان (به جز در آوردن آب) در این کار مشارکت نکرد.

پس از غسل، بدن رسول خدا را کفن کردند و امیرالمومنین تنها بر بدن ایشان نماز خواندند در حالی که سایر مردم مشغول به امر خلافت و تعیین خلیفه بودند!

ورود ابوبکر به مدینه و تشکیل اجتماع سقیفه بنی ساعده

در زمان رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله، ابوبکر در مدینه حضور نداشت و چون خبر شهادت حضرت در مدینه شایع گشت و به گوش ابوبکر رسید، سوار بر اسبی شد و به سرعت خود را به مسجدالنبی رساند و برای اطمینان از صحت این خبر، مستقیم به منزل عایشه رفت.

عصر روز دوشنبه انصار در «سقیفه بنی ساعده» جمع شدند و گفتند پس از رسول خدا، سعد بن عباده خلیفه را تعیین کند.

او نیز به پیشگامی انصار در پذیرش اسلام و حمایت از پیامبر اشاره کرد و گفت خلافت حق شماست!

عُوَیم بن ساعده که از اوس بود، اعتراض کرد و در نتیجه او را از سقیفه بیرون انداختند.

او در راه مَعن بن عدی را که با سعدبن عباده مشکل داشت برخورد کرد و هر دو به سراغ عُمَر رفتند. سپس ابوبکر و ابوعبیده جراح را دیدند و پنج نفری به سمت سقیفه به راه افتادند.

ادامه دارد...


[ چهارشنبه 98/11/9 ] [ 5:42 عصر ] [ مهدی یاوران ] [ نظر ]

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام آقای خوبم

آقاجانم اجازه..

 

اشک در چشمانش دوید.  ترس تلخی وجودش را فرا گرفته بود.

مثل همیشه دستانش را جلو برده بود تا دستان پدر را بگیرد، دستان پدر...

دستان پدرش همیشه آماده بود و او بی مهابا و ترس از روزی که جای خالی آن را حس کند با فراق بال دستان پدر را می گرفت و مشغول تماشا می شد. تماشای کوچه و خیابان ها ...

و حالا دستانش را که دراز کرده بود کسی دیگر دست به دستش نداده بود!

با هول و هراس برگشت به اطراف نگاه کرد. زیر لب های لرزانش آهسته زمزمه کرد بابا ...بابایی...

کمی عقب تر رفت در مغازه ها نگاهی انداخت. احساس میکرد چیزی حلقومش را خراش میدهد..

این بار کمی بلند تر صدا کرد بابا بابایی  باباجونم کجایی؟؟؟

کم کم ترس در تمام سلول های وجودش رسوخ کرد  و سرخی گریه در صورتش ریشه دواند.

حالا دیگر میدوید و بلند بلند در میان هق هق هایش فریاد میزد: بابا بابایی.. بابا جونم.. بابای مهربونم.. ببخشید دستت رو رها کردم! بابا ببخشید حواسم نبود کجایی.. بیا ...

و پدر در گوشه ای اما ناظر دخترکش بود  پدر طاقتش طاق شد دوید و دختر را در آغوش کشید و گفت دیگه دست بابایی رو رها نکنی عزیزکم باشه؟

 

و اما بعد...

و ما سالیان طولانی است در کوچه پس کوچه های حیرانی این شهر غیبت و یتیمی به این در و آن در می زنیم!

گاه زیر لب آرام زمزمه میکنیم یا ابن الحسن بابا ی من!

  گاه بلند بلند نجوا میکنیم یا ابن الحسن آقای من مولای من.. یا ایها العزیز من..

  و گاه از درد فراق تب میکنیم ای کاش در صورت ما هم سرخی گریه بدود و تک تک سلول های این تن خسته مضطر شود...

اما کاش برسد آن لحظه که پا را از نجوا فراتر بگذاریم و فراهم کنیم شرایط آمدن تان را...


[ جمعه 98/10/6 ] [ 8:45 صبح ] [ مهدی یاوران ] [ نظر ]

بسم الله النور

آقاجانم اجازه!

سلام یا ایها العزیز من
سلامی که بر آمده از نفس های آخر یک روز جمعه است ...
سلامی که برآمده از تنگی نفس های یک منتظر است ...
سلامی که در این روز های سرد بوی عطر گل نرگس میدهد ...
 چه کنم که قطار کلمات دیگر در این زمان های آخر
در غروب این روز ها گنجایشی برای کلمات پر از التهاب ندارند ...
سنگینی کلمات از شرم از حد خود گذشته  است
این سرگشتگی محض
این نکند ها...
این اگر ها و ای کاش ها
یا حسرتی علی ما فرطت ..
ای کاش بیشتر دوستت داشتم خیلی بیشتر ...
یعنی میشود ...
میشود که این نگاه گناه آلود آغشته به بغض
یک روزی
جایی
درست در گوشه کوچه سرگشتگی، تکیه زده بر دیوار حسرت، رخ یار ببیند ...
متی ترانا و نراک
ای کاش بیشتر دوست تان داشتم و دل به غیرتان نمی دادم!
شاید اگر یاد قنوت نماز شبتان می افتادم
مومن تر میشدم ...
یعنی میشود من را میان آن چهل مومن ...
آه ...
مرد غریب کوچه های مدینه این روز ها
چگونه چشم هایم به دنبال همه باشد جز شما
بس که ندیدمتان  ...
نگرانم من و دیگر مدعیان عشق تان تاریخ را به فراموشی بسپاریم!
کوچه، در، مادر..
تنهایی کریم اهل البیت علیهم السلام
نوای نازک برآمده از نای بریده خون خدا
نکند ز یاد ببریم دستان بسته دختر امیر المومنین..
که اگر ز یاد ببریم، سربازی تان را فراموش خواهیم کرد! سربازی منجی عالم بشریت.

هیهات اگر کربلا باز تکرار شود!

دیگر نه کربلا تکرار میشود و نه دیگر دست امیری بسته می شود...

دعایمان می کنید که از سربازی تان غافل نشویم!

سرباز ...
فرماندهی لشکر تان..

فرماندهان همچون سلمان، مقداد و... که سمعا و طاعتا مطیع امر ولی شان بودند.

همان هایی که لبخند رضایت بر لبان مولایشان امیرالمومنین سلام الله علیه می نشاندند.
آقاجان به یتیمی فرزندانتان رحم کنید
یا ابانا استغفر لنا


[ یکشنبه 98/10/1 ] [ 10:7 عصر ] [ مهدی یاوران ] [ نظر ]

بسم الله النور

سلام آقای خوبم

آقای خوبم اجازه!

 

وقتی موضوعی برایمان مهم باشد به دنبال کسب اطلاعات در مورد آن هستیم. هر چه اهمیت موضوع برایمان بیشتر باشد قسمت بیشتری از دغدغه هایمان را می گیرد.

کوتاه سخن میگویم!

اطلاعات مان در مورد کسی که صاحبمان و سبب نزول رزق خداوند به سمت مان هست چقدر است؟

به همین دلیل به ذهنم رسید که گاهی اوقات پرسش و پاسخ را در مورد امام نازنین مان سلام الله علیه قرار بدهم.

1. آیاامام زمان به تمام نقاط جهان سر می‌زنند؟

امام ‌زمان، از آن جهت که مظهر علم غیب خداوند است، از همه‌جا و همه چیز اطلاع دارد؛ به ‌عبارت ‌دیگر امام ‌زمان هر گاه بخواهد همه چیز نزد او حاضر است و به تمام موضوعات خارجی اطلاع داشته و از آنها آگاهی دارد.1

از طرفی دیگر، گاهی حضرت، مطابق مصالح خاص و یا عام، از طرف خداوند متعال مأمور به ملاقات، دست‌گیری و رفع گرفتاری‌ها می‌شوند؛ گاهی احساس می‌کنند که باید فلان مکان و نزد فلان شخص رفته و گرفتاری او را برطرف سازند؛ گاهی در فلان سرزمین حاضر شده تا از اهالی آن دفع بلا گردد و یا شخصی توجیه شده و هدایت شود.
ازاین‌رو حضرت هر مکان و زمانی را که مصلحت ببینند خود را در آنجا حاضر می‌کنند.

1. کافی ج1 ص262


[ دوشنبه 97/4/25 ] [ 7:4 عصر ] [ مهدی یاوران ] [ نظر ]

بسم الله النور

سلام آقای خوبم

آقاجانم اجازه!

 

ایام نورانی میلادتان که می شود خیلی ها دست به قلم می شوند و یا شایدم دست به فتوشاپ و اینستاگرام و خلاصه کلی نرم افزار دیگر!

اما نمی دانم چه می شود که به محض گذر این ایام، قلم ها به زمین می نشینند و نرم افزارها برای اهداف دیگری استفاده می شوند و دیگر نام و نشانی از شما نمی آورند!

انگار فقط این روزها هستند که به نام شما هستند و روزهای دیگر سال با شما صنمی ندارند!

انگار نه انگار که شما صاحب تمام زمان ها و مکانهای حضورتان هستید..

انگار نه انگار که شما صاحب و متکفل تمام دلها هستید، صاحب تمام قلم ها..

 

و اما بعد..

رفیق! بیا کمی بیشتر روی عبارت صاحب الزمان فکر کنیم.

راستی!

آیا تمام لحظات عمرت را در اختیار صاحبت قرار داده ای؟!


[ جمعه 97/2/14 ] [ 3:50 عصر ] [ مهدی یاوران ] [ نظر ]

بسم الله النور

 وظایف یک منتظر در عصر غیبت چیست؟
 برشی از کتاب #لحظه_لحظه_با_موعود

از جمله روش‌های طبقه‌بندی کاربردی مباحث #مهدویت، تقسیم‌بندی سه‌گانه مهدی باوری، مهدی یاوری و مهدی زیستی است.
گام 1 #مهدی_باوری؛
داشتن باور زنده، فعال و پویا شرط اساسی #انتظار دولت یار است.

گام 2 #مهدی_یاوری؛
پله‌ی اول در این مرحله، #خودسازی است. تا کسی دامنِ پرهیز از گناه و آلودگی نکشیده و پاکی‌ها را تمرین نکرده باشد، نمی‌تواند توفیق یاوری مهدی عج را اکتساب کند.
پله‌ی دوم این مرحله، تسری و تبلیغ ضرورت خودسازی به دیگران است. شرط نوکر ماندن، نوکر ساختن است.

گام 3 #مهدی_زیستی؛
عبور از فتنه‌های آخرالزمان ممکن نیست الا به مدد #تقوا؛ که، مقدمه و زمینه‌ی ربط باطنی با #امام_زمان عج خواهد شد.

 #خلاصه_کتاب


[ شنبه 96/9/18 ] [ 8:12 عصر ] [ مهدی یاوران ] [ نظر ]
   1   2      >
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

وبلاگی است مهدوی پیرامون امام خوبان...
لینک دوستان
امکانات وب

رفتـــ 25


بازدید امروز: 5
بازدید دیروز: 17
کل بازدیدها: 259770