ای که مرا خوانده ای ، راه نشانم بده سلام این وبلاگ کاری ست از بروبچه های واحد فرهنگی مجتمع یاوران حضرت مهدی سلام الله علیه. مجتمع یاوران محل تجمع کسانی ست که دلشان هوای کوی یار می کند...
|
به نام آفریدگار مهر السلام علیک یا سیدی یا صاحب الزمان و رحمه الله و برکاته آقا اجازه!
خلوتی با آئینه برخی وقت ها رودربایستی را کنار گذاشته و با خودمان با صداقت برخورد می کنیم. یکی از آن مواقع، زمانی است که جلوی آئینه ایستاده ایم یا آینه ای به دست گرفته و با خودمان حرف می زنیم. گاه یک اشتباه را مدت های زیادی بود تکرار می کردیم و با هزاران تلقین و توجیه حاضر به ترک آن نبودیم و حتی به خودمان اجازه ی نقل و به نقد کشاندن آن را نمی دادیم. خلوت و آئینه ی رو به رو، فرصت خوبی است برای جواب به ندای درون مان که ما را به اصلاح اشتباهات فرا می خواند و مجبوریم در مقابل وجدان مان پاسخ گو باشیم. گاه نتیجه ی دادگاه درون چندان خوشایند ما نیست و خودمان را محکوم خواهیم نمود. مهم این است که توانسته ایم با خودمان صادقانه صحبت کنیم و به اشتباهات خود آگاه شویم. اشتباهات و رفتارهایی که اگر کسی آن ها را به زبان می آورد و فاش می ساخت، به شدت برافروخته شده، واکنش نشان می دادیم و قاطعانه ساحت خود را مبرای از این گونه عیب ها می دانستیم! البته اگر تا این حد هم تحمل نقد خودمان را نداریم، خیلی ساده می توانیم جلوی آینه بایستیم و تصور کنیم رفتارهای فرد دیگری را می خواهیم به نقد بکشانیم، سپس بدون جبهه گیری، رأی دادگاه را اعلام کنیم. حال ببینیم خدایی که از نهان و آشکار ما آگاه است و در تمامی لحظات ما را می دید و افکار و رفتار ما تحت کنترل او بود، در مورد این قضاوت چه می فرماید: یابن آدم، لو سمعت وصفک مِن غیرک و أنت لاتعلم مِن الموصوف لَسارَعَت إلی مَقتِه ای فرزند آدم! اگر وصفت خودت را از زبان دیگری می شنیدی و نمی دانستی که درباره ی چه کسی است، خیلی زود از او متنفر و بیزار می شدی. [ چهارشنبه 93/6/19 ] [ 2:3 عصر ] [ مهدی یاوران ]
[ نظر ]
الهی به نام و برای تو این جشن ها برای من آقا نمی شود...
تو زندگی حرف هایی هستــــ، که فقطِ فقط، باید بروی «بابـــ الجواد»... کلمه ها را دانه دانه کنی دانه های اشکــ، بکشانی شان دنبال هم، شبیه یک تسبیح، بچرخانی شان توی صورتت، ذکر بگیری، و بعد، انگار که تسبیح پاره بشود، دانه ها بیایند تا بچکند روی سنگ های حرم... باز هم دَر بِدَر شب شدم «ای نور سلام» باز هم زائرتان نیستم... «از دور سلام» السلام علیک یا سیدی یا علی بن موسی الرضا و رحمه الله و برکاته [ یکشنبه 93/6/16 ] [ 1:52 عصر ] [ مهدی یاوران ]
[ نظر ]
به نام آفریدگار مهر السلام علیک یا سیدی یا صاحب الزمان آقا اجازه! این روزها خیلی از آدمها با هم حشر و نشر دارند و در کنار هم زندگی می کنند. اصلا انسان یک مشهور است به یک موجود اجتماعی! یعنی اگر یک مدت بگذرد که تنها باشد و کسی را نبیند افسردگی می گیرد! می پوسد! پس قاعدتا در حال حاضر باید به ندرت کسی پیدا شود که افسردگی داشته باشد. اما... اما این مسأله به شدت فراگیر شده! چرا؟ این تناقض یعنی چه؟ از کجا نشأت گرفته؟! چرا آرامش وجود ندارد؟ چرا غالب آدم ها پریشان هستند؟! برای پیدا کردن جواب سوالم... به سرم زد سری به دل آدم ها بزنم! چشم ورودی روح است، برای اینکه به دل سر بزنم به نگاه آدم ها دقت کردم. دیدم وقتی آدم ها به هم لبخند می زنند چشم های شان نمی خندد! فقط یک لبخند نمایشی است. خب چرا؟! کمی دقیق تر شدم. دیدم نگاه آدم ها به ارتباط با طرف مقابل یک نگاه منفعت طلبانه است. اگر طرف مقابل را برای خدا یا برای خودش بخواهیم برایش دلسوزی می کنیم. آرامشش برای مان مهم می شود اما وقتی نگاه مان منفعت طلبانه باشد، شده او را کنار بگذاریم تا خودمان به جایی برسیم، این کار را انجام می دهیم. یادمان رفته آرامش از کجا نشأت می گیرد؟! یادمان رفته تا کارهای مان، دوست داشتن مان رنگ خدایی نگیرد آرامش نمی گیریم. حرف دل... مولای خوبم؛ یاد دوران پربرکت ظهور شما افتادم. همه با هم دوست هستند، در صلح و صفا و آرامش با هم زندگی می کنند. از اینکه در کنار هم باشند احساس وحشت نمی کنند، دل نگران نیستند مبادا طرف مقابل به آن ها ضربه ای بزند.
حرف آخر: امام محمد باقر سلام الله علیه: هنگامی که قائم ما قیام کند، دوران برابری و برادری فرا می رسد. در آن زمان یک مسلمان آنچه نیاز داشته باشد از جیب برادر مسلمانش برمی دارد و او مانع نمی شود. (بحارالانوار ،ج52،ص372) دلم برای شما... برای حکومت تان... تنگ شده صاحب من!
[ شنبه 93/6/1 ] [ 12:32 عصر ] [ مهدی یاوران ]
[ نظر ]
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |