سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ای که مرا خوانده ای ، راه نشانم بده
سلام این وبلاگ کاری ست از بروبچه های واحد فرهنگی مجتمع یاوران حضرت مهدی سلام الله علیه. مجتمع یاوران محل تجمع کسانی ست که دلشان هوای کوی یار می کند...

دویدند سمت خانه...

دنبال کسی بودند، کسی که عطر خانه متعلق به نفسهای او بود.

مادر...

باور کردنی نبود، مگر می شود این خانه بدون مادر، میوه دل پیامبر دوام بیاورد!

پدر، پدر کجاست؟!

دویدند سمت پدر.

پدر! مادر، مادر...

این رکن عالم خلقت بود که با تمامی غصه هایش که حال غصه ای سنگین تر از قبل بر آن افزوده شده بود با اندوه فراق فاطمه(سلام الله علیها) سمت خانه بی فاطمه (سلام الله علیها) روانه شده بود.

مسافت کوتاهی بود، اما چرا تمامی نداشت.

امیر المومنین را دریابید ... نمی دانم چند بار به زمین نشست.

علی بن ابی طالب(سلام الله علیه)، کسی که منزلتش نسبت به رسول الله به منزلت هارون به حضرت موسی می ماند. بزرگی که باورنکردن او به عنوان بهترین بشر، کفر محسوب می شود.(1) گام هایش نای حرکت نداشتند.

حتی فکرش هم آزاردهنده بود. مگر می شد بی فاطمه زندگی کرد...

(1)    رسول گرامی اسلام صلوات الله علیه و آله: علی خیر البشر، من أبی فقدکفر


[ چهارشنبه 91/1/30 ] [ 5:29 عصر ] [ مهدی یاوران ] [ نظر ]

دود به آسمان برخواست واین صدای بانوی بی نظیر مدینه بود که در هوا پیچید:فضه خذینی...
هنوز نه مرهمی بر زخمش نهاده بودند ونه دردش تسکین یافته بود .چشمانش را گشودوهراسان پرسید :علی
(علیه السلام) را کجا بردند؟
پاسخ شنید :به مسجد برای بیعت...
به کمک فضه به سختی خودرا به کوچه رساند .از اعماق قلبش خدارا شکر کرد که به موقع رسیده است.
دست خودرابرکمربند او حلقه زد تا مانع شود.
اما وای برحال آشفته امام. او خوب می شناخت این حرامیان را .در چشم بانوی خانه اش خیره شد وبه زبان اشاره گفت اینها به تو رحم نخواهند کرد.اینجا چه می کنی زهرایم؟
اما فاطمه
(سلام الله علیها) خوب می دانست زندگی بی ولایت یعنی ضلالت وگمراهی.باید از حریم او دفاع می کرد حتی با جانش ،حتی به تنهایی...
کوردلان دنیاپرست نهیب زدند:رها کن
و زهرای مرضیه
(سلام الله علیها) محکمتر گرفت.تا اینکه صدایی شنیده شد: قنفذ دست فاطمه را از علی جدا کن..
در این میان تنها وعده رسول خدا صلوات الله علیه وآله است که تسکین قلبهای مجروح ما است: حتی اگر یک روز از زندگی دنیا باقی مانده باشد خداوند آنرا به اندازه ای طولانی خواهد کرد که مردی از فرزندان من ظهور کند و جهان را پراز عدل وداد نماید بعد از اینکه از ظلم وجورپر شده باشد.


[ دوشنبه 91/1/21 ] [ 2:16 عصر ] [ مهدی یاوران ] [ نظر ]

به نام او و برای او

دوباره بهارشده بود... بنفشه ها سر برآورده بودند... مثل همیشه از پشت پنجره ی شیشه ای طلوع کردی. درست لحظه ای پس از به دنیا آمدن بهار... دعا کردی...

سرآغاز نورافشانی خدا را خواندی... یا مقلب القلوب...

و سپس ارباب را دعا کردی... اللهم کن لولیک... واللهم اعطه فی نفسه...

بالا آمدی خورشید... و گوشه ی پنجره جای گرفتی... کنار قاب طلایی امید... قاب طلایی آینده... آینده ای روشن...

گفتی برای درخشش باید تلاش کرد و تلاش بدون قدردانی خواهد مرد...!

گفتی معرقی که برای آینده ریخته می شود مقدس است و باید آن را تکریم نمود...

سکه ای را که در راه پیشرفت داده شده نباید ضایع کرد که اجر گذشتن از مال در راه وطن و آبادی مثل پاسداری از قطرات سرخ رنگ انسانها، والا و واجب است.

از عشق گفتی... از گل های روئیده در باغ مهر! از میوه های درخت تلاش!... از ثمرات قدردانی به آبیاری چشمه های زلال همکاری... آن هم در راه سرزمینی سبز...

گل ها و میوه ها و ثمراتی از کشور عشق و مهر و دوستی، ایران... آری...

از قاب شیشه ای پنجره طلوع کرد و گفت... روزهای آینده تا آمدن بهاری دیگر بهاری خواهد بود.

به شعار:

«تولیدملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی»


[ شنبه 91/1/12 ] [ 12:0 عصر ] [ مهدی یاوران ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

وبلاگی است مهدوی پیرامون امام خوبان...
لینک دوستان
امکانات وب

رفتـــ 25


بازدید امروز: 40
بازدید دیروز: 20
کل بازدیدها: 259480