سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ای که مرا خوانده ای ، راه نشانم بده
سلام این وبلاگ کاری ست از بروبچه های واحد فرهنگی مجتمع یاوران حضرت مهدی سلام الله علیه. مجتمع یاوران محل تجمع کسانی ست که دلشان هوای کوی یار می کند...

گفتگوی دو کبوتری که یکی بر گنبد طلا ساکن و دیگری بر خاک غریب و غربت زده مدینه در قبرستان بقیع ساکن است...

یا امام حسن مجتبی یاعلی بن موسی الرضا      

 

  می دانی دلم حزین است نه از اینکه بر خاک غربت زده ساکنم بلکه از این که هنوز کسی نتوانسته درک کند و بفهمد که وقتی می گم جای من روی غربت ومدینه روی خاک است و جای تو روی گنبد طلا یعنی چه؟

هنوز کسی نتوانسته بهفمد که وقتی من می گم غریب تو نیستی بلکه منم یعنی چه؟
هنوز کسی نفهمیده که قبر بی زائر یعنی چه و نگین انگشتری که همه عالم آن را در بر می گیرند یعنی چه؟

 

·          درسته که منم روی گنبد طلام اما واقعاً غربتی را احساس می کنم که هنوز راه بیان آن را نیافته ام راستی فکر می کنی این خانواده که یک عزیز آن در خاک ایران و دیگری نه بلکه چهار عزیز آن در خاک بقیع را کسی فهمیده و درک کرده؟؟؟

بیا نوبتی با هم آن را تاجایی که درک کردیم عنوان کنیم...

o          اول تو بگو که عزیزان بقیع را می شناسی. من بگویم؟ می گویم اما از زبان خودم نه بلکه از نوایی که هر از چند گاهی از زمین بقیع می شنوم! کسی که در خانه ی خود محرم ندارد در من است...
عزیزی که عزیز مصطفی بود در من است اما نمی دانم چرا عزیز مصطفی را اینگونه بدرقه کردند تابوت او را به جای گل باران، تیرباران مشاهده کردم.
تا آن جا که من شنیده ام کسی از درخانه ی او بی نصیب و دست خالی برنگشته حال چرا و چه معرفتی باعث اینگونه بدرقه کردن او شده؟؟؟

راستی چقدر حزین است که کسی را جواب سلام نگویند البته این ارث مجتبی علیه السلام از مولای بی کسان علی علیه السلام است. غربت تیرباران را از چه کسی به ارث برده نمی دانم؟؟؟ اما غربت بی زائر بودن را از مادر به ارث برده می دانم...

 

·          حالا تو بگو شاید من هم با تو آرامش بگیرم و فکر نکنم که تنها هستم...

 

o          من هم از همان خاک طوس می گویم چون او مانوس تر از من با امام بی کسان است.عزیزی در من مدفون است که اول بار خود برای غربت خود گریست...
نمی دانم کسی می داند یا به خاطر دارد روزی را که هارون الرشید در کنار قبر رسول الله صلوات الله علیه و آله و سلم ایستاده بود و با نسبت عموزادگی خود را به پیامبر منتسب می کرد و سعی در حقیر کردن او داشت.
بخاطر دارد یا می داند، نمی دانم اما من اینطور خوانده ام که هنگام این اتفاق کسی که رضای آل محمد بود آن جا حضور داشت و به محض دیدن این صحنه شروع به گریستن کرد و با صدای بلند اینگونه فرمود: یا جدا، یا رسول الله غربت مرا دیدی؟ و به خاندان خود فرمود: ای اهل حرم از این به بعد برای من زیاد گریه کنید نه به عنوان یکی از خاندان، به عنوان مسافری که شاید هیچ کس غربتش را نفهمد اما با رفتن از مدینه برای همیشه از همه ی عزیزان دور می شود و در کنار هارون مدفون خواهد شد، در اوج غربت به لقاءالله خواهد پیوست .

غربت امام من از اینرو است که حتی سر بر زانوی کسی ندارد هنگام شهادت...

غربت امام من از اینرو  است که به علت بودن گنبد طلایی اش شهره دارد اما ...

راستی از غربت تو کم کردم؟

اما من هنوز غربتی نمی دانم از این خاک غربت زده و این گنبد طلایی تا گنبد فیروزه ای چقدر فاصله ی دلی وجود دارد؟

گنبد فیروزه ای که نماد از کسی است که این ایام شال عزای این عزیزان را به گردن دارد ولی غربت او را بعد از 1174 سال هنوز کسی درک نکرده و همچنان غریب است و غربت زده...

غربت او را از زبان خودش می گویم، «خودش فرمود که من مظلوم ترین فرد عالمم...»


[ دوشنبه 90/11/3 ] [ 3:41 عصر ] [ مهدی یاوران ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

وبلاگی است مهدوی پیرامون امام خوبان...
لینک دوستان
امکانات وب

رفتـــ 25


بازدید امروز: 14
بازدید دیروز: 91
کل بازدیدها: 259199